عشق ورزی و عشق بازی

آموزش مسائل جنسی و ارائه راهکار برای مشکلات جنسی زوجین

عشق ورزی و عشق بازی

آموزش مسائل جنسی و ارائه راهکار برای مشکلات جنسی زوجین

مسائل مرتبط با سرد مزاجی زوجین(1)

کامروا نشدن از همبستری :

ایـن امـر یـکـی از عـوامـل تـمـکـین ناپذیری زنان است .
شاید بیشتر مردان متاهل ، بخصوص در سالهای آغاز زندگی ، براحتی نپذیرند که از آیین همبستری اطلاعات ناقصی دارند.
البته بسیاری از این مسائل را نمی توان به طور طبیعی در سالهای نخست زندگی دریافت یا حتی ضمن مطالعه و گفتگو با افراد بدانها دست پیدا کرد.
بر اساس اظهارات بانوان معلوم شده که سبب سرد مزاجی نیمی از آنان همین عامل کامروا نشدن از همبستری است .
آنها به موجب نا آشنایی همسرانشان با اصول زن داری و برقراری روابط جنسی ، چـه بسا هیچ مفهومی از این روابط در ذهن نداشته باشند، بلکه آن را عملی حیوانی ، غیر بهداشتی و مشمئز کننده بدانند که جز اتلاف وقت ثمری ندارد.
اشـکال اصلی به طرف مقابل آنها یعنی به مرد مربوط می شود که باید وظایف خود را بداند، زیرا از زنـان انـتـظـار نـمی رود که با این قبیل مسائل آشنا باشند و یا در جمع یکدیگر درباره این مسائل پرسش و گفتگو کنند و تجربه بیاموزند.
در حالی که مردان براحتی می توانند در مجالس دوستانه خود از محرمانه ترین مسائل خانوادگی گفتگو کنند و پرسشهایشان را مطرح سازند.
گاهی نیز مرد با آنکه با شیوه های روابط جنسی آشناست بر اثر فشار شهوت یا خودخواهی ، همسر خـود را در کـامـروا شـدن یـاری نـمـی کـند و پیش از ارضای او دست از عمل زناشویی می کشد.
دیکینسون می گوید : سردی جنسی خصیصه ای نیست که با انسان زاییده شود و تا دم مرگ باقی و برقرار بماند.
فردی کـه احساسات جنسی ندارد ممکن است فقط به این علت باشد که تاکنون با نوع تحریکی که در او عکس العمل به وجود می آورد، مواجه نشده است .

دکتر استون در کتاب پاسخ به مشکلات جنسی می گوید: (( اگـر قدرت جنسی مرد ناکافی یا میل جنسی او کم باشد، اگر انزال زود یا بسرعت واقع شود و مـرد خـود را عـقب بکشد، آن وقت است که در زن تنفر و اکراهی در مقابل روابط جنسی به وجود می آید. یعنی یا تحریک نشده و یا محرومیتهای متوالی بتدریج سبب از بین رفتن احساس لذت و از بـیـن رفـتـن میل جنسی او می شود. در هرحال اگر به طور متوالی او را محروم نگاه دارند پس از مدتی به هیچ وجه تمکین نخواهد کرد)) .
بانوی خانه داری در ضمن نامه ای چنین می نویسد: (( زنی هستم بیست و هفت ساله . شوهرم مردی است بسیار مهربان و زن و فرزند دوست و صمیمی و صـبـور. در تـمـام مـدت چند سال ازدواج ، همیشه مرا مثل بت می پرستد و از هیچ کار من عیب نـمـی گـیـرد. نـه مـشروب می خورد و نه قمار می کند و نه کارهای دیگر. نزد همه از بچه داری و خـانـه داری و غـذا پـخـتـن من تعریف می کند، فامیل مرا خیلی دوست دارد و احترامشان را نگاه مـی دارد و اگـر گـاهی عصبانی باشم و بد و بیراه بگویم ، با صبر و خنده برخورد می کند و به من حـق می دهد.
با این همه که بر شمردم من شوهرم را دوست ندارم و هر کاری می کنم که دوستش داشته باشم موفق نمی شوم ...
! وی در ادامه می افزاید: شوهر من از نظر عمل زناشویی هیچ توجهی به رضایت من ندارد [و لذت جنسی مرا نادیده می گیرد] )) .
آیین اسلام این رفتار را از جفا پیشگی مرد و نادانی او دانسته و آن را سخت نکوهش کرده است .
پـیـامـبـر اکـرم (ص ) در همین باره فرموده است : هیچ یک از شما با همسر خود همانند حیوانات نـزدیـکـی نـکند بلکه باید میان زن و شوهر قاصدی باشد.
پرسیدند قاصد چیست ؟ فرمود: بوسه و سخن .
و نـیـز فـرمـود: سـه چـیز از ناتوانی است :...
یکی آنکه شخص با همسر خود قبل از گفتگو و انس ، مـقاربت کند و پیش از آنکه زن ارضا شود خود را ارضا نماید.
مردی پرسید: ای رسول خدا، چگونه چنین کند؟ فرمود: خودداری و درنگ کند تا از هر دو انزال شود.
در ایـن حـدیـث چند نکته حایز اهمیت است .
یکی آنکه مرد چگونه خودداری و درنگ کند؟ دیگر آنـکـه پـیـش از بـرقراری رابطه به چه شیوه ای همسرش را آماده سازد؟ سوم آنکه علامت ارضای زن چیست ؟ شـایـد بـیـشـتـر افراد خصوصا جوانان تصور کنند که پاسخ این سه پرسش را بخوبی می دانند و با شـیـوه درسـت آن آشـنـایـند، در حالی که تحقیقات و اظهار نظرها این ادعا را ثابت نمی کند.
در حـقـیـقـت گـذشـت دوران زنـدگـی زنـاشـویی است که به افراد می فهماند آنچه در هر زمان می دانسته اند نسبت به تجربه های بعدی ناقص بوده است و کمتر کسی را بدون در نظر گرفتن تجربه های بعدی می توان یافت که به خطایی که مرتکب می شود معترف باشد.
بـه هـر تـقـدیـر بـاید پذیرفت که لذت نبردن از آمیزش وقتی برای مدتی طولانی ادامه یابد برای زن اخـلاقـی ثـابـت و ثـانوی به وجود می آورد که همان سرد مزاجی است و معمولا نیز با روشهای دیـگـر نمی توان وی را به آمیزش علاقه مند ساخت ، زیرا او بواقع از این کار خاطره شیرینی ندارد و تماس تناسلی نیز بدون تحریک و ارضا، نه تنها علاقه ساز نیست که گاهی حتی تنفر آور است .
امـا ایـنـکـه چـگـونـه باید زن را از همبستری خشنود ساخت در بخش (( سخنی با مردان )) بدان خواهیم پرداخت .

نشانه های کامروایی

کـیـفـیـت ارضـای غـریـزه جنسی در زنان تقریبا متفاوت است ، ولی به طور کلی دو امر گویای ارضای جنسی آنان است : 1. به طور طبیعی همان کیفیتی که در حال انزال ، به مرد دست می دهد باید برای زن نیز پیش آید و عـلامـت آن ((احـسـاس مـوجهای پیاپی در سراسر بدن و ضربان و تپش بی اختیار یا انقباض در ناحیه تناسلی )) است . اما نباید فراموش کرد که اوج گیری و تحریک و نیز طغیان و ارضا در زن بـه کـندی صورت می گیرد و خیلی براحتی فرومی نشیند و پس از عمل نیز به سکوت و سکون بیشتری نیازمنداست .
2. تمایل به روابط مجدد همین که زنی به ارتباط زناشویی رغبت نشان دهد گواه آن است که مفهوم لذت زناشویی را لااقل تا حدودی دریافته است ، چنانکه بی میلی چه بسا به سبب آن است که لذت آن را درک نکرده است .

جویای لذتی دیگر

توقع و رغبت زن به شوهر پیوسته به یک گونه نیست .
این رغبت دو نوع است :
۱- بـعـضی از بانوان به همبستری علاقه وافری ندارند بدون اینکه از هم آغوشی گریزان باشند، اما چون به تماس بدنی و لمس و بوسه و آرمیدن در آغوش همسر و تحریک و وسوسه شوهر فوق العاده عـلاقـه دارنـد و از سـویی آمیزش در حقیقت علامت پایان کار و دست شستن از معاشقه است ، از همین رو بدان رغبت نشان نمی دهند و چه بسا به موجب همین انتخاب ، از هر دو محروم می مانند.
چـنـیـن زنی با نپذیرفتن شوهر، هم خود بدانچه در نظر داشته دست نیافته و هم شوهر را محروم ساخته است ، زیرا شوهر، او را به چیزی می خواند که برایش عامل ناکامی است .
ایـن اخـلاق در دخـتران بین چهارده سال تا چند سال پس از ازدواج ، شایع است .
گاهی نیز برای زنان در موقعیتهایی که به هر دلیل به هنگام مقاربت با مشکل مواجه اند رخ می دهد.
آنها در این حال بیش از هر چیز به نوازش ، بوسه و در آغوش قرار گرفتن ، روی خوش نشان می دهند و از آن لذت می برند تا از چیز دیگر.
در ایـن مـوقـعـیـت نباید فردی را که به نوعی رابطه دیگر علاقه مند است به چیزی فرا خواند که بـدان بـی اشتیاق است ، بلکه باید توجه داشت موقعیت سنی و روحی زن در اوایل ازدواج نسبت به سـالـهـای بـعـدی مختلف است .
در اوایل ، تاءکید بر آمیزش برای او رضایت بخش نیست و چه بسا گنگ و نامفهوم است ، خصوصا اگر طرف مقابل با اصول همسرداری ناآشنا باشد.
برای همین باید مـدت زمانی حوصله به خرج داد و او را به حال خود وانهاد تا رفته رفته به مفهوم زندگی در امور جـنـسی پی ببرد.
نباید فراموش کرد که (( گاهی ماهها و سالها طول می کشد تا احساسات جنسی آنها بیدار شده بتوانند در عملیات جنسی از روی میل شرکت کنند و از آن متلذذ گردند.
بنابراین اگـر در ابـتـدا قـدری عـکـس العمل جنسی زن ضعیف باشد دلیل بر این است که هنوز استعداد جنسی نهانی ، توسعه و تکامل نیافته است )) .
منظور این است که در سالهای نخست زندگی نباید انتظار داشت همسر آنچنان که زنان پا به سن گذاشته از روابط جنسی لذت می برند به این امر اشتیاق داشته باشد.
در این حال اگر به برقراری آمیزش اصرار شود بیم آن می رود که از موضوعی عادی ، مشکلی جدی پدید آید.
نـا گـفـتـه نـمـانـد مردانی که در ازدواج مجدد، با دوشیزگان وصلت می کنند بیشتر دچار این مـشـکل می شوند.
چون خود آنها در این قبیل امور تجربه دارند اما همسرشان هنوز خام است و به طـور طبیعی نمی تواند به سرعتی که او دوست دارد احساسات جنسی اش تحریک شود و خواهان آمیزش باشد.
پس بی سبب نیست که قرآن در نگاهی کلی فرموده است : (( و عاشروهن بالمعروف )) (پـیـوسـته بازنانتان به [بهترین] روش پسندیده رفتار کنید).
شاید منظور این باشد که هرگاه به کاری اشتیاق ندارد و خواسته اش بر خلاف عقل و دین نیست وی را بدان مجبور نسازید و بگذارید همان کاری را که صلاح است و بیشتر دوست دارد، انجام دهد.
ایـن گـفـتـار پـیـامـبـر اکرم (ص ) نیز شاید گویای همین حقیقت باشد که می فرماید: ((مؤمن پـیـوسـته می نگرد که خانواده اش چه دوست دارند، همان را می خورد.
و منافق [خودخواه ] هر چه خود دوست دارد دستور تهیه اش را می دهد)) .
2- میل به رابطه تناسلی و تخلیه کشش شهوی از آنـچـه گـذشـت مـعـلـوم شد که علاقه به این نوع رابطه بیشتر مربوط به سالهای غیر نخست زنـدگی است .
بعلاوه زمانی می توان از کسی انتظار چنین میلی را داشت که طعم گوارای آن را چشیده باشد.
راسـتی چگونه می توان از کسی که طعم چیزی را نچشیده است توقع داشت پیوسته به آن اظهار عـلاقـه کـنـد! و الـبته باید پذیرفت که بیشتر زنان از این نظر بهره ای نمی برند چون همسرانشان نـاآزمـوده انـد.
آیـا مـردان تـا کـنـون از خـود پرسیده اند که چرا و چگونه آنها همیشه به برقراری آمیزش تمایل دارند ولی زنان نه ؟! عـلـت عمده این است که مردان با انزال ، غالبا به اوج لذت جنسی می رسند و از رابطه برقرار شده خـاطـره خوشی در ذهن دارند ولی در زنان چنین نیست و کمتر پیش می آید که آنها از این رابطه خاطره خوشی در ذهن داشته باشند زیرا برای آنان تنها تماس اعضای تناسلی نیست که خرسندی آور اسـت بـلـکـه اموری دیگر نیز در این کامجویی برایشان حایز اهمیت است که در صفحات دیگر بدانها اشاره می کنیم .
دشـواری کـار آنـجـاسـت کـه بـرخـی از مـردان تصور می کنند چنانکه خود با انزال به اوج لذت می رسندطرفشان نیز به لذت کامل دست می یابد! در حالی که در بسیاری از مواقع هیچ رابطه ای بـیـن ارضـا شـدن مرد و رضایت زن وجود ندارد و آمیزش ، یکجانبه به اتمام می رسد.
(در این باره سخن خواهیم گفت .

تلافی ، نوعی قدرت نمایی :

امروزه در علم روانکاوی ثابت شده است که بسیاری از رفتارهای آدمی نتیجه و بازتاب محرومیتها وشکستهای او در عرصه زندگی است .
کم نیستند مردان و زنان عقده ای که پیوسته در محل کار و خـانـه ،دیـگـران را اسیر محرومیتهایی می سازند که خود مدتها پیش ، از آن رنجیده اند.
اگر این عـامـل زبـان گویایی برای افشاگری داشت معلوم می شد که شمار این قبیل افراد در جامعه کم نـیست و کمابیش در همه گروههای مردم یافت می شوند، هر چند می پذیریم که در افراد پاکتر و مهذب ، با توجه به مراتب پاکی آنها، کمتر است .
در زندگی زناشویی نیز چنین است .
انسان نمی تواند کسی را دوست داشته باشد که به وی علاقه نـدارد و در نزد کسی اظهار فروتنی کند که تکبر می فروشد.
حتی افراد ترجیح می دهند هیچ گاه بـه کـسـی که مفهوم محبت را نمی فهمد محبت نکنند و مهر ورزی خویش را نثار کسی کنند که اگر توان جبران نیز ندارد لااقل ارزش آن را بداند و زبانی سپاسگزار داشته باشد.
زن و مـرد نـیز چنین اند.
هر دو مشتاق قدردانی یکدیگرند و دوست دارند طرف مقابلشان مقام و ارزش آنها را بداند و آن را به زبان آورد.
برای زن رنج آور است اگر تصور کند که وجود او نزد شوهر ارزشی ندارد و وی را فقط برای انجام امـور خـانه می خواهد.
گویی در جهان بینی مرد، زن موجودی طفیلی است که وظیفه دارد عمر خـود را وقف نظافت زندگی مرد و خاموش ساختن آتش شهوت او گرداند و تنها حق او این است کـه ظهر و شب از غذایی که برای اعضای خانه تهیه کرده ، رفع گرسنگی کند تا قوت داشته باشد کار طاقت فرسای روز بعد را انجام دهد، بدون اینکه از او تشکر شود و کارش را ارج نهند.
گویی او هرچه کرده اندکی است ازوظیفه ای بزرگتر! حال چگونه می توان انتظار داشت زنی که در طول روز مورد تحقیر و سرزنش شوهر قرار گرفته شـب هـنگام با آغوش باز مشتاق همبستری باشد! او حتی حاضر نیست چنین مردی را ببیند تا چه رسد به اینکه خود را در آغوشش جای دهد.
حضرت رسول گرامی اسلام (ص ) می فرماید: ایضرب احدکم المرئة ثم یظل معانقها.
آیـا [سـزاوار اسـت ] کـه شـمـا زنـان را [در روز] کـتـک مـی زنـیـد و آنـگـاه [در شـب ] بـه آغوش می کشید؟!
از یک نظر تاءکید اسلام بر بزرگداشت زن ، هم برای رعایت حقوق اوست و هم برای اینکه مرد در نـزد زن جایگاهی بلند یابد، زیرا هرگاه مرد به زن احترام ننهد پیش از آنکه بر اثر این بی احترامی ، زن کـوچـک شود مرد است که در نظر زن بی شخصیت می گردد.
در واقع احترام به زن کمک به حـفـظ هویت خود مرد است ، زیرا هیچ چیز به اندازه بی احترامی به زن ، مرد را در نگاه او بی مقدار نمی کند.
اشـتـبـاه شـمـاری از افـراد ایـن اسـت که فکر می کنند طبیعت تقاضای هم آغوشی در زن و مرد یـکـسـان اسـت .
مرد ممکن است همسرش را از دهها نظر نپسندد، اما همین که او را در کامدهی موفق ببیند وی را بـرای هـمـبـسـتـری و ارضای تمایلاتش بپسندد و به آمیزش با او رغبت تمام داشته باشد.
چـنـیـن زنـی بـا همه نقصها حتی اگر هنری در تحریک شوهر نداشته باشد، همین که زن است ، خـواستنی است .
برای همین می گویند معمولا بی میلی مرد به علت کمبود قوای جنسی است نه بـی عـلاقگی .
یعنی در صورت بهره مند بودن از قوای جنسی ، حتی اگر به دلایلی از زنش رنجیده خاطر و یا نسبت به وی بی علاقه باشد، باز هم به برقراری رابطه با او خرسند است .
امـا در مـورد زن چـنـیـن نیست .
زن دوست دارد مردی او را در آغوش گیرد که از دیگر صفات انسانی و همسرداری بهره مند باشد، مردی که او را دوست داشته باشد و به شخصیتش احترام نهد و به خواسته های معقولش حتی اگر در بر آورده ساختن آنها ناتوان باشد تـوجه کند.
از این رو تمایل ندارد به مردی کام دهد که محبوب او نیست .
این بی رغبتی بر خود زن آثار نا مطلوبی دارد ولی سخن در (( واقعیت داشتن )) آن است نه خوب یا بد بودن آن .
بـا در نـظـر گـرفـتـن هـمـه ایـن مسائل می خواهیم بگوییم زنان بی احترامیهایی را که پیوسته از شوهرانشان می بینند با سرد مزاجی و بی علاقگی به آمیزش تلافی می کنند و استدلالشان چنین اسـت کـه اگـر مـا وجـودی خـواستنی هستیم ، پس چرا باید در خانه برای کوچکترین خطا مورد مؤاخذه و ناسپاسی قرار گیریم ! آیا وظیفه زن تنها انجام کار خانه و رسیدگی به نظافت و پرورش بـچـه ها و تهیه غذاست و تازه در مقابل این همه احسان ، در نگاه مردان موجوداتی ضعیف ،شرور و فتنه جو قلمداد شویم ؟ بانوی خانه داری ضمن گلایه از شوهرش اظهار داشته است : مدت هفده سال است ازدواج کرده ام و سه فرزند دارم .
تقریبا دوازده سال به تقاضای شوهرم قرص ضـد بـارداری مـصرف کرده ام و هم اینک گذشته از آثار نامطلوب این قرصها احساس می کنم به آمـیزش هیچ علاقه ای ندارم .
شاید علت این بی علاقگی همان بی توجهی شوهرم باشد که کمتر به خـواسـته من توجه می کرد.
گاهی او دو سه هفته به سفر می رفت و تنها یک هفته پیش من بود و مـن ناچار بودم همه آن چند هفته را قرص بخورم تا دوره استفاده از قرصها منظم باشد و برای آن یـک هـفته دچار بارداری ناخواسته نشویم .
حال پس از سالها تصور می کنم شوهرم جانب انصاف را هـیـچ مـراعـات نـکـرده و تـنـها لذت زودگذر خود را در نظر گرفته است .
برای همین تصمیم گـرفـته ام به مدت همان سالها که من تسلیم خواسته اشتباه او بودم ،اختیار امر آمیزش به دست من باشد.
ایـن در حـالـی اسـت کـه گاهی تلافیها به موجب در نظر نگرفتن تقاضاها و نیازمندیهاست .
زن مـی بـیـند همسرش به هیچ یک از نیازهای جسمی و روحی او توجه نمی کند ولی همچنان از وی انـتـظـار هـمبستری دارد! اینجاست که در صدد نوعی انتقامجویی بر می آید و تصمیم می گیرد قدرت او را در هم بشکند و به اظهار ناتوانی وادارش سازد.
گویی با این عمل به وی می گوید اگر آنجا تو قدرت زور آزمایی داشتی اینجا عرصه قدرت نمایی من است .
در حـقـیـقت این سرد مزاجی و بی میلی ریشه در فرهنگ افراد دارد که زن را بی مقدار و ضعیف معرفی می کنند.
این کوچک پنداری ، زن را بر آن می دارد در آنجا که می تواند، زور را تحمل نکند و قـدرت خودرا علنی سازد و حریف را شکست دهد و به وی ثابت کند که قدرت نماییهایش همه تو خـالـی اسـت ، زیـرا در هـر حال نیازمند همراهی اوست و بدون وجود او درمانده ای است که حتی نمی تواند طبیعی ترین وحیاتی ترین غریزه اش را ارضا کند.
پـیشنهاد ما این است که اگر احساس می کنید در زندگی با چنین مشکلی روبرو هستید هر چه زودتـر دررفتار و عقاید خود تجدید نظر کنید.
شما می توانید با تحریک حس احترام جویی ، همسر خـود را بـاخـویـش هـمراه سازید.
زنان پیش از آنکه با فشار و لجبازی سر به راه شوند با احترام و محبت مطیع می گردند.
و شاید سر فرمایش آخرین برگزیده خدا، محمد(ص ) نیز همین باشد که فرمود: زنـان هـمـچون دنده کج پهلویند که اگر بخواهی آنها را راست کنی ، می شکنند و چون با همین حال باآنان مدارا کنی ، از آنها نفع خواهی برد .
ایـن حـدیث گویای ضعف و شکستی برای زن نیست بلکه از حقیقتی بزرگ پرده بر می دارد و آن ایـنکه :زن موجودی است که جز شخص ((هنرمند در همسرداری )) نمی تواند از مواهب خدادادی وی استفاده کند.
بهزیستی با زن و بهره مندی از او بدون به کار بستن محبت و نرمش میسر نیست و هر روش دیگری غیر از این ، محکوم به شکست است .
در گـفـتـار بـرگـزیـدگـان الـهـی که به روحیات بشری از همه کس داناترند هرگز بر روش خشونت آمیز بازنان تاءکید نشده بلکه بعکس به مدارا و دلجویی از ایشان فراوان سفارش شده است ، تـا جـایـی که مهرورزی به آنان علامت ایمان زیاد شخص و محبتش به خاندان پیامبر است و اینکه دوست داشتن زنان (واظهار علاقه و شکیبایی در برابر ایشان ) از اخلاق پیامبران است .
گـویند زنی ((حولا)) نام از پیامبر گرامی اسلام پرسید: زن چه حقی بر مرد دارد؟ آن وجود پاک فرمود: بـرادرم جـبـرئیـل چـنـدان بـه مـن دربـاره [حـقـوق ] زنـان سفارش کرد که پنداشتم مرد حق ندارد[کوچکترین کلمه توهین آمیزی مثل ] ((اف )) به او بگوید.
گفت : محمد، درباره [حقوق ] زنان خـداتـرس بـاشـیـد.
آنها رنج زندگی را تحمل می کنند و بر پایه دستور خداوند و قرآن و شریعت مـحـمـدی بـر شـما حلال شده اند.
در مقابل اینکه تن خویش را در اختیار لذتهای شما می نهند و فرزندانتان را در اندرون خود تحمل می کنند تا آنجا که به وقت بار نهادن گرفتار دردهای خطرناک می شوند حـقـوق واجبی بر عهده شما دارند.
با آنها مهربان باشید.
آنان را دلخوش بدارید تا با شما بسازند.
از آنها اظهار ناخرسندی و ملال نکنید و.. .

پنداری غلط :

در میان بانوان گروهی به این توهم دچار شده اند که زن باید همیشه خواستنی باشد نه خواهان ، و هـیـچ گـاه خود در مسائل زناشویی اقدام به کاری نکند.
غافل از اینکه پیامبر اسلام (ص ) فرموده است : زن بـایـد بـرای شـوهـرش با نیکوترین عطری که دارد خود را معطر سازد و زیباترین جامه اش را بـپـوشـد وبـه جـالـبـترین صورت ، خود را آرایش نماید و صبح و شام خویشتن را به شوهر عرضه کند .
بـرخـی نـیز از ترس آنکه از طرف شوهر به شهوترانی متهم شوند از اظهار علاقه به روابط جنسی امتناع می ورزند و ترجیح می دهند برای همیشه هم خود و هم طرف خویش را از این لذت محروم سـازنـد.
در حـالـی که اسلام زن با حیا و وظیفه شناس را آن زنی نمی داند که تمایل و شهوتش به شوهر کمتر باشد.
بلکه پیامبر اکرم (ص ) فرموده است : بهترین زنان شما آن زن با عفتی است که به آمیزش با شوهر تمایل بسیار داشته باشد .
در این حدیث شریف شگفت آن است که علاقه و همبستری را در کنار عفت ذکر کرده است ، یعنی که این دو با یکدیگر هیچ منافاتی ندارند.
در جایی دیگر آن حضرت می فرماید: با زنی که به آمیزش بی علاقه باشد ازدواج نکنید .
بـنـابـراین بسیار بی معنی است که بعضی از زنان برای آنکه خود را افرادی مستقل و با اراده نشان دهـنـد،نزد همجنسانشان خویشتن را بی نیاز از مرد و بی علاقه به اعمال زناشویی نشان می دهند.
ایـن قـبیل زنان نمی دانند که اولا هم آغوشی و تمایل به آن ، نشانه ضعف نیست .
در حقیقت زن در این عمل مهماندار است .
دوم ایـنـکـه : تـوافـق در مـیـل جنسی با شوهر در شادابی و تندرستی زن فوق العاده مؤثر است و سردی مزاج ، اگر هم ساختگی نباشد، افتخار نیست بلکه چه بسا دلیل نقص روحی و عیب جسمی است .
معمولا زنانی که شوهرانشان به هر علت ، نمی توانند با آنها همبستر شوند طولی نمی کشد که دچار عوارض جسمی می شوند و شادمانی و طراوت خود را از دست می دهند.
سوم : اظهار بی میلی زن ، شوهر را به افسردگی روحی و بی حوصلگی یا به برقراری رابطه جنسی درخارج محدوده خانواده گرفتار می سازد.

کمرویی و حیا

کـمـرویـی و حـیـا عـامـل دیگر بی توجهی بانوان به مسائل جنسی است .
این عامل در آغاز ممکن اسـت پـدیـده ای طـبیعی و زودگذر باشد ولی هرگاه همراه با عواملی دیگر، در اخلاق زن باقی بماند، برای وی نوعی منش ثانوی ایجاد می کند که او را از همبستری با وجود میل باطنی گریزان می سازد.
در این حال ، ممکن است او از اخلاق خود رنج ببرد ولی نه به علت آن آگاه است و نـه شـیوه درمانش را می داند.
تا آنجا که رفته رفته زندگی سرد و نا شاد را بر دلبری و دلگرمی تـرجیح می دهد و در این راه چندان پیش می رود که گاهی می پندارد نمی تواند رفتاری غیراز این داشته باشد.
اگـر دخـتـری بـا ایـن فکر و عقیده پرورش یابد که ارتباط جنسی ، عملی حیوانی و باعث پستی مـنـزلـت انـسان و رفتاری غیر اخلاقی است و یا به طور دایم به خاطر بیان احساسات و عواطفش مـلامت ونکوهش شود این خیال باطل در ذهن او نقش می بندد که مسائل جنسی اصولا مبتذل و پوچ است .
مسلما این تخیلات پس از ازدواج نیز بسهولت از بین نخواهد رفت .
ناگفته نماند در اسلام ، با وجود همه تاءکیدها بر عفت ورزی زنان ، حیای بیجای آنها مورد نکوهش قـرار گـرفته است .
حیای بیجا برای زن نه تنها نشانه فضیلت و شخصیت نیست ، بلکه از منزلتش هـم در نـزد شوهر می کاهد و ممکن است شوهر را به سوء ظن وا دارد.
این صفت را حیای احمقانه گفتن بهتراست تا پاکدامنی .
بی سبب نیست که فرموده اند: بـهـترین زنان شما زنی است که وقتی با شوهر خلوت کند همچنان که از لباس برهنه می شود، از حـیانیز برهنه گردد و چون از خلوت با شوهر بدر آید و لباس بر تن کند، جامه پولادین حیا را نیز بپوشد .
دکتر ((استون )) می نویسد: ((در روابـط جـنـسی ، زن نباید به هیچ وجه نقش مفعول [عنصر خونسرد و بی میل ] رابازی کند.
صـحیح است که خانمها میل دارند حتی عملی را که در انجام آن میل ورغبت وافر دارند به اصرار دیگران انجام دهند، با این حال عمل اشتباهی است اگرزن در مورد عمل جنسی از خود فعالیت و علاقه نشان ندهد.
...
هـیـچ عملی بدتر از خونسردی حقیقی یا ساختگی خانمها احساسات مردان باشوق و حرارت را آزرده نمی سازد.
این یکی از علل شایع ناهماهنگی در زناشویی است .
هـمـان طـوری که فعالیت مرد در تحریک زن سبب می شود که عکس العمل تحریکی خودش هم افـزوده گـردد بـه هـمـان طریق علاقه و فعالیت زن هم سبب می شود که علاقه و میل شهوانی خودش زیادتر شده ، برای انجام روابط زناشویی آماده گردد)) .

ناآشنایی به وظیفه :

نشناختن مفهوم تمکین از مـسـائلـی کـه مـفهوم درست آن برای بانوان روشن نیست موضوع تمکین کردن زن در مقابل مـرداسـت .
زنـان چـون این تعبیر را می شنوند بی درنگ اظهار می دارند که : ((آری ، تمکین یعنی تسلیم خواسته جنسی همسرت باش ! همین و بس !)) در حالی که حقیقت تمکین چیز دیگری است و ایـن طـرز تلقی از آنجا مایه می گیرد که متاءسفانه برخی از بانوان و همسران نا آزموده آنان ، چه بسا پس ازسالها همسرداری ، هنوز معنی و مفهوم این کلمه را چنانکه باید، درنیافته اند.
شاید اگر معنی تمکین برای بانوان بیان می شد آنها بیش از شوهرانشان بر آن پافشاری می کردند.
عـقـیـده ما که بر آن تاءکید بسیار داریم این است که (( تمکین )) بیش از آنکه به نفع مرد (شوهر) بـاشد به سود زن است ، ولی آفریدگار زن آنچنان با لطافت آن را تشریع فرموده که هیچ نشانی از ایـن موضوع به طور علنی پیدا نباشد تا مردان ناآگاه همین موهبت ارزانی شده به زنان را از آنان نستانند.
اما چگونه تمکین به سود زن طرح ریزی شده است ؟ پـیـش از اثبات این مطلب باید از کتب لغت معنی تمکین را باز شناخت و پیشتر پذیرفت که تصور غـلـط اغـلـب افراد این است که تمکین زن از مرد یعنی : در بهره جوییهای جنسی تسلیم خواسته شـوهـر بـودن و خـود را هـمچون یک وسیله خنثی و بی اراده تحت تمایلات شهوی او در آوردن ، هـر چند بدان میلی نداشته باشد! در حالی که نه معنی لغوی (( تمکین )) این است و نه تحلیل روانی آن .
و بالتبع خواسته شرع نیز این نیست .
ایـنـکـه مـا تـمـکـیـن را چـنـیـن شناخته ایم از آن روست که فلسفه وجودی اش را درنیافته ایم .
هرگاه حکمتش را باز می شناختیم میان این دو نگرش و تعریف فاصله ای عمیق می دیدیم .

تمکین :

(( تمکین )) در لغت عرب به معانی زیر است : پابرجا کردن کسی در برابر خود یا چیز دیگر.
به طرف مقابل نیرو و قدرت دادن .
قبول کردن و پذیرفتن دیگری بدون ترس و اظهار دلتنگی .
امکان دهی ، زمینه سازی و فراهم آوردن موقعیت قدرت نمایی برای دیگری .
ایـن لغت به معنی ((تسلیم بی اختیار شدن )) و ((خود را عنصری خنثی و بی میل در مقابل شوهر قراردادن )) نیست .
(( تـمـکین )) از باب تفعیل (مکن یمکن ) است .
(( مکنه )) یعنی او را امکان (توانایی و امکانات ) داد.
و((الـمـرءتـه تمکن زوجتة )) یعنی زن تا آنجا که امکان دارد مطابق میل شوهرش عمل کند.
اگر شوهردوست دارد که برای او آه و ناله یا رفتاری نمکین از خود نشان دهد یا اندکی ناز و مختصری مقاومت کند و آنگاه تسلیم شود، چنین کند.
تـمـکـیـن هـمان تعقیب آفرینی است ، یعنی تحریک کند تا دنبالش کنند و آنگاه پذیرا شود.
اینکه چـنـیـن کـاری را برای غیر شوهر انجام دادن ، حرام است حکمتش وجود همین معنی است که او اجازه نداردغیر شوهر را با دلرباییهایش به تعقیب خود وادارد. اگـر تـمـکـیـن زن بـه تـسـلیم شدن اجباری و خنثی قرار دادن خود در نزد شوهر است چرا در آموزشهای دینی خوانده ایم که با زن بی مقدمه مجامعت نکنید، بلکه با او خوش طبعی کنید تا برای همبستری آماده گردد؟ تسلیم بودن خوش طبعی لازم ندارد و برای مهمان ناخوانده هرچه فراهم شد نباید دم برآورد، پذیرایی مشتاقانه است که مقدمه چینی می خواهد.
بـا ایـن بـیـان ، زنـی کـه ایـن امـر را مـی پـذیرد نمی توان ضعیف و اسیرش بر شمرد.
در حقیقت رفتار مسالمت جویانه او گواه نیازمندی و ضعف طرف مقابل است که مرد باشد نـه چـون خداوند او را ناتوان کرده و باید تسلیم شوهر باشد.
معمولا هم در میان دو کس که با هم گـفـتـگو می کنند و مشاجره ای دارند به آن که از نظر سن بزرگتر است یا علم و حلم و کمالات بـیـشـتـری دارد مـی گویند شما بزرگواری کنید و ببخشید! و این نه بدان معناست که چون تو ضعیف تر و نیازمندتری ، باید در گذری بلکه چون طرف مقابل به گذشت نیازمندتر است سزاوار است که تسلیم خواسته او شد.

بیگانه با روحیات همسر :

از جـمله عوامل مشکل آفرین در زندگی زناشویی نا آشنایی هر یک از دو طرف به روحیات طرف مـقابل است .
هیچ گاه نمی توان انتظار داشت که بانویی بدون شناخت روحیه همسرش تقاضاهای وی را بـرآورده سـازد.
امـا شـگفت اینکه آنها نه در صدد شناختن یکدیگر بر می آیند و نه می توانند خویشتن را به طرف مقابل بشناسانند و این همه نیست مگر بر اثر بیگانگی با شیوه صحیح زندگی و ناآگاهی .
به هر تقدیر، همان گونه که وظیفه زن است که از روحیات همسرش سر در آورد مرد نیز وظیفه دارد حـالـت خـود را بـرای وی تشریح کند و آنچه را احساس می کند یا از آن رنج می برد برای وی بازگوید.
از جـمـلـه امـوری کـه سـزاست زنان بدانند رنجها و انگیزه هایی است که مرد (شوهر) را به سوی زن می کشاند.
مـعـمـولا بـانـوان اظـهـار تمایل زوج خود را به برقراری رابطه زناشویی ، ناشی از فزونی شهوت ، سرمستی و تحریک شدنهای غیر طبیعی قلمداد می کنند، در حالی که این پندار غالبا اشتباه است و دلایل رویکرد مرد به زن پیوسته این نیست، بلکه عوامل دیگری در کار است که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم .

آزمودن زن

گـاهـی مـرد بـا مـشـاهـده بـعـضـی رفـتارها از همسرش یا مسائلی دیگر، خیلی زود و چه بسا عـجـولانـه تصمیم می گیرد همسرش را از طریق هم آغوشی آزمایش کند.
مثلا این روزها مردانی نامحرم به دلایلی با همسرش همسخن بوده اند هـر چـنـد کـه این رفت و آمدها همه خانوادگی و در حد معمول بوده است ، یا در بین صحبتهای همسرش ستایشی از مردی دیگر از فامیل یا غیر فامیل بـه مـیان آمده است ، یا حتی مردی در حضور وی از همسرش تعریف کرده و شوهر اکنون بیمناک است که مباداهمین تعریف ، تاءثیر ناخواسته ای بر قلب همسرش نسبت به آن مرد گذاشته باشد، یا از مـوقـعـیـت مـالـی کسی سخنی به میان آمده و شوهر گمان می کند که همسرش اندکی از او احساس دلتنگی کرده ونسبت به زندگی اش دلسرد شده است ، یا همین امروز همسرش از ناموفق بـودن او در سـر کار و ...
اطلاع یافته و مرد نگران است که نکند محبوبیتش پیش همسرش کاهش یابد.
در ایـن قـبیل امور، مهیاترین وسیله ای که مرد به کمک آن می تواند محبت زنش را محک بزند و ازعـلاقه او نسبت به وی و زندگی اش اطمینان حاصل کند، همان تقاضای رابطه زناشویی است .
چـه بساهم بتازگی روابطی داشته اند اما این یکی در حقیقت از سر نیاز جنسی نیست بلکه بسیار والاتر،پرارج تر و حیاتی تر است و بواقع درک موقعیت چنین مرد دل نگرانی ، هنر هر زنی نیست .
اینجاست که می گوییم تمکین نوعی ترحم ، درک موقعیت و توان بخشیدن به دیگری است .
افـرادی کـه بـه طور مرتب با عیب خود روبرو هستند این بیم و نگرانی مدام آنها را آزار می دهد و دچاروسوسه شان می سازد که مبادا همسرش او را دوست نداشته باشد.
از این روست که قبل از هر چـیـز درجـستجوی کشف میزان محبت همسرشان بر می آیند و ((تقاضای هم آغوشی )) وسیله ای است که بهترو آسانتر می توان به سراغ آن رفت .
اما شاید بپرسید چرا در میان همه آزمایشها و راهها بدین وسیله رو می کنند؟ در پـاسـخ باید گفت که مردم ( درست یا نادرست ) تصور می کنند زن هر چقدر هم که شوهرش رادوسـت نداشته باشد باز هم با جان نثاری به کار خانه و نظافت و طبخ غذا مشغول می شود، ولی ازطـرفـی براحتی حاضر به همبستری نیست و معمولا زن ( اگر به انحراف کشیده نشده باشد ) تاکسی رااز صمیم قلب دوست نداشته باشد خود را در آغوش او قرار نمی دهد.
زنـان حتی اگر بشدت احساس نیازمندی جنسی کنند، در موقعیتی که از شوهرشان آزرده اند، یا اصـولابه رابطه زناشویی راغب نیستند و یا اگر تمایلی نشان دهند فقط برای ارضای حس شهوت اسـت نـه ازروی عـلاقـه .
عـلامـتش هم این است که فقط تسلیم می شوند، ولی چندان همراهی نمی کنند.
با وجوداین ممکن است هفته ها و ماهها کار خانه را ترک نکنند.

بنابراین باید پذیرفت برای مردی که در چنین موقعیتی برای محک زدن محبت و علاقه همسرش اورا به هم آغوشی فرامی خواند، چقدر جانکاه و افسردگی آور است اگر همسرش او را نپذیرد و به کامجویی نخواند.
در اینجاست که وسوسه های شیطانی بی درنگ عنان صبر از کف مرد می رباید و قلبش آکنده از سوءظن و کینه می شود و قبل از هر چیز این افکار ویرانگر در مغزش رسوخ می کند کـه : نکند مال ورفاه داماد فلانی یا خوش اندامی فلان دوست و یا ...
دل و دیده او را به سوی خود کشانده باشد! ای وای ! نکند...
! (و از این قبیل خیالات ).
رفـتـه رفـتـه ایـن قـبـیل محک زدنها و سردی دیدنها زمینه ساز اختلافات بعدی و بی مهریهای ناخواسته می شود و سپس حس کینه و انتقام را در مرد بیدار می سازد.
الـبـتـه ایـن پیامدها همه طبیعی اند.
در نظر آورید که شما به طور مرتب به کسی سلام کنید و او جـواب شما را ندهد! در این صورت شما درباره او چگونه می اندیشید و پس از اینکه بارها بی مهری وبی اعتنایی او را دیدید نسبت به وی چه حالی پیدا می کنید؟ مطمئن باشید که بی جواب گذاشتن نیاز مردی که با ذره ذره هورمونهای وجودش به همسرش سلام می کند و از او مهر می جوید گناهش از دهها جواب سلام ندادن معمولی بیشتر است .
آخرین برگزیده خدا محمد(ص ) فرموده است : مـن کـان له امرئة توذیه لم یقبل اللّه صلاتها و لا حسنة من عملها حتی تعینه و ترضیه و ان صامت الدهر و قامت و اعتقت الرقاب و انفقت الاموال فی سبیل اللّه و کانت اول من تردالنار.
زنـی که شوهرش را برنجاند، نماز و هیچ یک از اعمال خیرش نزد خدا پذیرفته نیست تا او را راضی کند.
هر چند این زن شب و روزش را به نماز و روزه بگذراند و بندگان آزاد کند و مالها در راه خدا انفاق نماید سرانجام اول کسی است که به دوزخ درآید.. .
و در جای دیگر فرمود: ...
از وظایف زن است که هرگاه شوهرش نزد او آمد وی را از خود نراند هر چند بربالای شتر باشد، و نمازش را برای اینکه از دست شوهرش خلاص شود طول ندهد.
همانا زنی که شوهرش او را برای هـمـبـستری بخواند و او پیوسته درنگ و مسامحه کندتا شوهر خوابش ببرد، فرشتگان او را لعنت می کنند تاوقتی که شوهر از خواب برخیزد .
نـبـایـد ازیـاد بـرد که گاهی زن به دلایلی ( پذیرفته یا ناپذیرفته ) میلی به آمیزش ندارد.
در این صورت البته می پذیریم که او نباید بدون عذر شرعی ( مثل حیض ) ازمقاربت جلوگیری کند ولی ازسـوی دیـگـراجـبـار مـرد را هـم رفتاری در خور شاءن او نمی دانیم .
مقاربت اجباری جز تنفر و دلـسـردی حـاصـلی ندارد.
این اجبار وقتی توجیه پذیر است که اگر صورت نگیرد مرد برای دفع شهوت خود به حرام بیفتد.
نـاگـفته نماند که این بی میلی نباید برای زن نوعی بهانه همیشگی شود.
او در هر حال باید، حتی اگـر بـه آمـیـزش اشـتیاق ندارد، تظاهر به نفرت نکند، و ضمن بیان علت بی میلی خود، از شوهر دلجویی نماید وامیدوارش سازد که بزودی رضایت خاطرش را جلب می کند.
از سـوی دیـگـر در روایـتـی از امـام صـادق (ع ) آمـده اسـت کـه فرمود: اگر زنی شربت آبی به شـوهـرش بـیـاشامد برای او بهتر است از آنکه یک سال روزها روزه بگیرد و شبها به زنده داری سر کند .
بـا تـحـلـیـلـی ساده ، به نظر می رسد که برای مرد بسیار خرسندی آور است که همسرش پس از تـقـاضای همبستری ، از وی استقبال کند هر چند در همه عمر شربت آبی هم به وی تقدیم ندارد.
بـرای او فـقـطیـک بـار تـسـلـیـم پذیری آمیخته با رغبت ، از صدها خدمت غیر آن ، دلچسب تر و شـادی آفـریـن تـر اسـت .
نـاگـفـتـه پـیداست که فضیلت و ثواب آن هم از ماهها روزه گرفتن و شب زنده داری بیشتر است .
یکی از روان شناسان امور جنسی زنان می نویسد: (( بـرای مـردی کـه شوق و حرارتی ویژه به همسرش دارد هیچ عملی بدتر از خونسردی حقیقی یا ساختگی خانمها احساساتشان را آزرده نمی سازد.
)) ((ازدواج ارتـبـاط بسیار پیچیده ای است که برای نیل به نتیجه مطلوب آن بایدهماهنگی و تطابق در تـمـام شـؤون آن حکمفرما باشد، بخصوص در هم آغوشی .
نشاط و خوشحالی در ازدواج خود به خود به وجود نخواهد آمد، گنجی نیست که به کسی بخشیده شود، بلکه گنجینه ای است که باید با هنرمندی گشوده شود.
ازاین رو هر چیز که فرد را در گشودن این گنجینه کمک کند مقدس است .
)) پس از این همه معلوم می شود که چرا قرآن کریم به مرد اجازه داده است که همسر متمرد خود را تنبیه کند، با اینکه در هیچ مورد دیگر سخن از تنبیه به میان نیاورده است .
خدای متعال می فرماید: ...
و الـلا تی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلا.. .
...
و آن زنـانـی را کـه از نـافرمانیشان بیم دارید نخست اندرز دهید و اگر این شیوه مؤثرنیفتاد از خـوابـگـاهـشـان دوری کنید و [چنانچه این رفتار نیز آنها را اصلاح نکرد] بزنیدشان ، ولی هرگاه فرمانبرداری کردند دیگر راه بیداد پیش نگیرید...
این تنبیه نه برای عقده تکانی ، بلکه برای تاءکید بر عشق و علاقه است .
زن اگـر تـمـکـیـن نـکـند و شوهر را بی اعتنا ببیند و تصور کند که او نسبت به تمکین نکردنش بی تفاوت است فوق العاده رنجیده خاطر و دلسرد می شود، حتی اگر چیزی اظهار نکند.
او دوست دارد اگـرشـوهرش در رام کردن و تسلیم نمودن او پافشاری نمی کند نه از سر بی تفاوتی بلکه به خـاطر در نظرگرفتن موقعیت همسرش باشد.
به همین علت ، فرمان الهی به مرد می گوید اگر زن تمکین نکرد او راموعظه کن .
از یـک نـظـر چـنانچه شرایط موعظه رعایت شود مشکل به همین جا پایان می یابد.
اگر برخی در ایـن مـرحـلـه بـه نتیجه نمی رسند بیشتر بدین سبب است که موعظه را تنها نصیحتهای بیم آور می دانند.
حال آنکه در یک کلام ، موعظه زن در این قبیل مسائل یعنی فراگیری دوره ای آموزشی تا او وظایف خویش را بشناسد، زیرا تجربه و اظهار نظرهای بسیاری از مردان و زنان ثابت کرده که مـنـشـاء بـیـشـتـر این اختلافات بی بهرگی از دانش زندگی زناشویی است .
زنی که وارد عرصه زنـدگـی مـی شود در حالی که نه قادر است شگفتیهای خود را بشناسد و نه جهان درونی مرد را، هیچ گاه نخواهد دانست که در امورجنسی چه وظیفه ای دارد.
در این صورت باید شوهر را سزاوار تنبیه دانست ک بدون راهنمایی زن ازوی توقع وظیفه شناسی دارد.
آخرین برگزیده خدا(ص ) در کلامی فرموده است : مـن از آن کس در شگفتم که همسرش را [ بی آنکه سزاوار باشد] می زند در صورتی که خود وی به کتک سزاوارتر است .
امـروزه در مـدارس آنـچه به دختران می آموزند بیشتر فرمولها و مسائلی است که اگر قرار باشد صـدهـاسـال هـم در دنیا زندگی عادی داشته باشند به هیچ یک از آنها کمترین نیازی نخواهند داشـت زیـراجـنـبـه هـای کاربردیش را نمی دانند، در حالی که از مهمترین مسائل زندگی هیچ نـمـی آمـوزنـد.
بـه هـمـیـن دلـیل وقتی وارد عرصه زندگی می شوند چون خود را تحصیلکرده می پندارند، ابتدا تصور می کنند همه چیز را می دانند، اما رفته رفته در می یابند درباره آن چیزهایی کـه در امـور زندگی و زناشویی سخت بدانها نیازمندند هیچ نیاموخته اند و آنچه هم که با رنجش تمام فرا گرفته اند به کارشان نمی آید.
بـنابراین نخستین و ضروری ترین اقدام مرد برای همراه ساختن همسرش با خود بهره مند ساختن اواز دانـش زنـدگـی زنـاشویی است ، یعنی همان که قرآن از آن به موعظه تعبیر کرده است .
مرد وظیفه دارداحساس خود نسبت به زن و شدت احتیاج جنسی خویش به او را برای وی تشریح کند.
حـتی شاید دراین مرحله لازم باشد که گاهی زن را پس از تحریک شدن ، رها سازد و به اوج لذت جنسی نایل نگرداند تا او طعم ناکامی را با جان خویش دریابد و بداند که تقاضا کردن و ارضا نشدن تا چه اندازه درروحیه انسان مؤثر است .
حـال اگـر مـوعـظه اثر نکرد، نفرموده است به زور وی را به عمل زناشویی و تمکین وابدار، بلکه مـی فرمایدبه او در بستر پشت کن .
این پشت کردن ، نشان بی تفاوتی نیست ، علامت علاقه و عشق اسـت .
نوشته اند زمانی الیزابت تیلور گفت : حدود سه ماه است شوهرم یک سیلی به من نزده ، پس معلوم می شود در عشق ورزیدن سست شده و به دیگری دل داده است .
انسان اگر کسی را دوست نداشته باشد بدون هیچ گفتگو رابطه اش را با او قطع می کند، ولی زن و شوهرچون یکدیگر را دوست دارند و نمی خواهند بی تفاوت باشند به هم پشت می کنند، یعنی که من هنوزدوستت دارم .
اینکه فرموده اند اگر زن به وظایف همسری خود عمل نکند مرد می تواند در همخوابی و خرجی بر اوسـخـت بـگیرد، بیشتر بدین سبب است که مرد همه سنگینی زندگی را به آرزوی این شیرینی تـحـمل می کند و در صورت نارضایتی ، خستگی همه چیز در وجودش باقی می ماند و از دست زن عصبانی و به او کم علاقه می شود.
زن هـمـیـن کـه شـوهرش با زبان به او اظهار علاقه کند قانع و خشنود می شود، هر چند در امور دیـگـرزندگی او کوتاهی کرده باشد.
ولی مرد چنین نیست .
او با زبان نه فریب می خورد و نه قانع مـی شـود.
اونـشـانه علاقه مندی همسرش را بیش از انجام امور خانه و رسیدگی به امور بچه ها و تـهـیـه غـذا، بـه تـمکین می داند.
درحقیقت کمال راستگویی زن را نسبت به خود در علاقه او به همبستری جستجومی کند .

ب : اطمینان از امیدواری :

جـلوه دیگر محک زدن مرد در مطالبه همبستری ، اطمینان یافتن از امیدواری و دلخوشی زن به شوهرو زندگی است .
برای مرد فوق العاده امید بخش و خرسندی آور است که زنش را به زندگی دلخوش و به او سرشار از علاقه ببیند.
امـا چـگونه می توان این حالت را از زن جویا شد؟ با پرسیدن از او؟ با مشغول دیدنش به کار خانه و ...
؟ با خرید کردن و مهمانی رفتنش ؟ راستی با چه ؟ ایـن کارها را ناامیدترین زنان و دل افسرده ترین آنها نیز انجام می دهند.
آنچه بر اثر دلخوش نبودن بـه زنـدگـی کـمتر بدان تن در می دهند، همبستری است .
معروف است که اول عضو بدن که در بـیـماری یرقان زرد می شود و علامت آن است سفیدی چشم است .
در زندگی زناشویی نیز اولین قربانی افسردگیها و ناامیدیها، آمیزش است ، یعنی نخستین چیزی که زنان بر اثر خستگی روزانه ، کم خوابی ،افسردگی و ناخشنودی از زندگی ، از آن فاصله می گیرند و فدایش می کنند، آمیزش بـا شـوهر است .
آنان حتی اگر از خواهر یا همسایه رنجیده شوند فوری نسبت به آمیزش بی رغبتی نـشـان مـی دهـند.
و این بدان سبب است که آمیزش بدون دلخوشی ، دلچسب نیست و چه بسا بی مـحـرک خـواهد بود.
از این روست که شوهر برای مطمئن شدن از دلخوشی زن به زندگی ، از او تقاضای همخوابی می کند.

ج : جبران شکست :

گـاه نـیـز مـرد بـی آنـکه از سوی کسی تحقیر و آزرده شده باشد چون در جایی در گفتگوهای خـانـوادگـی ازهمسرش شکست خورده است برای کامجوئی به وی رو می کند تا از این راه نشان دهد که اگر در آنجامغلوب او شده است اینجا وی را مغلوب ( مفعول جنسی ) می سازد.
در چنین وضعیتی نیز مرد به کمک و دلجویی نیازمند است و هیچ دلجویی در این حال جز تمکین زن اثـر بـخـش نـیـست ، علاوه بر اینکه با شیرینی ارضای تمایلات شهوی آمیخته است .
حال اگر تـمکینی صورت نپذیرد، موضوعی که براحتی حل شدنی و التیام یافتنی بوده است ، به بعد موکول گـردیـده و آن هم معلوم نیست از سوی مرد به چه کیفیت تلافی شود.
از این روست که پذیرفتن شـوهـر و کـامرواساختن او در این موقعیت ، از هر اقدام دیگری برای زن ثمر بخش تر و به صواب و ثواب نزدیکتراست .
گـویـی خـدای مـتـعال که آگاه به این رموز بوده است بی آنکه مرد را بر این اسرار آشنا سازد، با سـفارش زنان به تمکین ، جواز محبوبیت و پذیرفته شدن در زندگی را به آنها ارزانی داشته است .
در روایتی دراشاره به همین امر فرموده اند: جـهاد مردان آن است که جان و مال خود را در راه خدا صرف کنند تا کشته شوند و جهاد زنان آن اسـت که بر آزار شوهر [ و بر طرف ساختن تقاضاهای آنان که نزد زن گاهی از هر آزار، ملال آورتر است ] وغیرت آوردن ایشان صبر کنند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد